شاليزار
شاليزار

شعر و ترانه
 
درباره وبلاگ

 

موضوعات

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 34584
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



 
هوا بس ناجوانمردانه سرد است

باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد
آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد

گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت
با رعد سرفه‌های گران سینه صاف کرد

تا راز عشق ما به تمامی بیان شود
با آب دیده آتش دل ائتلاف کرد

جایی دگر برای عبادت نیافت عشق
آمد به گرد طایفه‌ی ما طواف کرد

اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت
در گوشه‌ای ز مسجد دل اعتکاف کرد

 

تقصیر عشق بود که خون کرد بی‌شمار
باید به بی‌گناهی دل اعتراف کرد

قيصر امين پور(1)

................................................................................................................................................................

در این زمانه هیچ‌كس خودش نیست

كسی برای یك نفس خودش نیست


 

همین دمی كه رفت و بازدم شد

نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست


 

همین هوا كه عین عشق پاك است

گره كه خود با هوس خودش نیست


 

خدای ما اگر كه در خود ماست

كسی كه بی‌خداست، پس خودش نیست


 

دلی كه گرد خویش می‌تند تار،

اگرچه قدر یك مگس، خودش نیست


 

مگس، به هركجا، به‌جز مگس نیست

ولی عقاب در قفس، خودش نیست


 

تو ای من، ای عقاب ِ بسته‌بالم

اگرچه بر تو راه ِ پیش و پس نیست


 

تو دست‌كم كمی شبیه خود باش

در این جهان كه هیچ‌كس خودش نیست


 

تمام درد ِ ما همین خود ِ ماست

تمام شد، همین و بس: خودش نیست

  قيصر امين پور(2)

..........................................................................................................................................................

نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم


بگذار بگویمت

این دل به کدام واژه گویم چون شد
کز پرده برون و پرده دیگر گون شد

بگذار بگویمت که از ناگفتن
این قافیه در دل رباعی خون شد


ای عشق

دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی

دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی

قيصر امين پور(3)

...........................................................................................................................................................

ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن
بر جاده‌های بی‌سرانجام ِ رسیدن

كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دل‌های ناكام ِ رسیدن

كی می‌شود روشن به رویت چشم من، كی؟
وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟


دل در خیال رفتن و من فكر ماندن
او پخته‌ی راه است و من خام ِ رسیدن

بر خامی‌ام نام ِ تمامی می‌گذارم
بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن

هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود
پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن

از آن كبوترهای بی‌پروا كه رفتند
یك مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن

 


ای كالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!
می‌چینمت اما به هنگام ِ رسیدن

 قيصر امين پور(4)

...........................................................................................................................................................

قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

 

و من چقدر ساده‌ام

كه سال‌های سال

در انتظار تو

كنار این قطار ِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاهِ رفته

تكیه داده‌ام!

قيصر امين پور(5)

...........................................................................................................................................................

من سال‌های سال مُردم

تا اینكه یك دم زندگی كردم

 

تو می‌توانی

یك ذره

یك مثقال

 

مثل من بمیری؟

قيصر امين پور(6)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, توسط سيدحميدحسيني